به تاریخ ۳۰ خرداد ۹۶

ساخت وبلاگ
شیر آبی می یابد . این اولین قانون اطراق است . اطراف را خوب ور انداز می کند. پشت بوته ها کنار درخت تنومد زیر اندازش را پهن می کند و می نشیند . دکمه های پیرهنش را که باز می کند عرق گیر سفید لکه لکه اش خودش را نشان میدهد . هوا به قدری گرم است که دستمال یزدی دور گردن مرد که گاهی سر و صورت گندمگونش را هم با آن پاک می کند ، نم دار شده . از توی کوله اش بطری آبش را در می آورد و کنار سیگارهای دود نکرده اش می گذارد . ساعت نزدیک 2 است . از ماشین که پیاده می شوم ، چشمم به مرد می افتد، او هم مرا نگاه می کند . می روم سمت در ، کلید می اندازم اما بر می گردم باز هم به مرد نگاه می کنم . مامان چراغ میزند که بجن به تاریخ ۳۰ خرداد ۹۶...
ما را در سایت به تاریخ ۳۰ خرداد ۹۶ دنبال می کنید

برچسب : مرد,تنهای, نویسنده : yekman بازدید : 75 تاريخ : يکشنبه 29 مرداد 1396 ساعت: 16:30

صدای اذان که میاد میرم یک مسجد همون سمتا که نمازم رو بخونم. هوا گرمه و دو تا پنکه رو یک خانمی به سمت 4 تایی که داریم نماز می خونیم تنظیم می کنه . بعد نماز اول ولو می شم و خرید هایی که از بازار کردم و میارم جلوم میزارم و نگاهشون می کنم . میرسم به بسته گلسرهایی که برای دخترکان گرفتم - غالبا سعی می کنم برای دختر بچه ها هدیه هایی داشته باشم که وقتی میان خونمون جایزه بدم بهشون - در همین گیر و دار چشمم می خوره به خانم مسن کنار دستم که داره من رو نگاه می کنه . خانومه به نظرم تبعه افغان میاد از این صورت های پیر و نحیف که آدم بدجور دوستشون داره . می خنده ، می خندم . بهش می گم خانوم نوه ی دختری دارید ؟ به تاریخ ۳۰ خرداد ۹۶...
ما را در سایت به تاریخ ۳۰ خرداد ۹۶ دنبال می کنید

برچسب : سان,آنم,آرزوست, نویسنده : yekman بازدید : 68 تاريخ : يکشنبه 29 مرداد 1396 ساعت: 16:30

یه جور خوبی به سرماخوردگی ، تب ، گلو درد ، سردرد و ... دچار شدم . البته اول مامان خانم گرفتند بعد چون من اصلا طاقت ندارم کسی سرمابخوره من پا به پاش سرما نخورم بنده هم از این فیض مستثنی نموندم . نفر بعدی هم البته به تیم سرماخوردمون ملحق شد ... به همین مناسبت شب تا صبح آهنگ سرما خوردم از هر گوشه  خونه پخش می شه . یکی نت اُه اُه میزنه یکی نت فین فین یکی نت هَچه . در کل فضای مفرحیه به جز قسمتی که یه وقتا خودم روی نت اُه اُهِ سرفه گیر می کنم . اصلا وضعیتی میشه . اون لحظه ها فقط اشکام میریزن بعد چون قصدی ندارن و بخوام و نخوام میان می تونم برای تمام ابعاد زندگیم که کم آوردم اشکام رو تقدیم کنم . این به تاریخ ۳۰ خرداد ۹۶...
ما را در سایت به تاریخ ۳۰ خرداد ۹۶ دنبال می کنید

برچسب : تقدیمی,زندگی, نویسنده : yekman بازدید : 76 تاريخ : يکشنبه 29 مرداد 1396 ساعت: 16:30

پنج شنبه توی ترافیک عصرگاهی میرسیم .حمام میرویم غسل زیارت می کنیم و نماز مغرب را در حرم هستیم . انگار نهیب بزرگیست که امام به من میزند . امسال هم شهادتش در محضرش بودم هم ولادتش. نگاهم به اسمان است به ماه حرم . چقدر زیبا ،چقدر تماشایی . هوا را میبلعم .می گذارم وجودم پر شود از زیبایی های این حرم . اشکم نمیاید ... شاید هنوز باورش نشده است اینجایم.شاید عظمت زمان و مکان نمی گذارد یاد خودم، یاد سیاهی رویم باشم . ناگهانی تر از انچه فکرش را بکنم راه افتادیم و رسیدیم . هر چند که باید شکرانه ی درک روزهای بهشت حرم و یکشنبه ی طلایی ماه ذیقعده و خواندن نماز مغفرت پایین پای حضرت را به جا اورم اما شکوه دارم به تاریخ ۳۰ خرداد ۹۶...
ما را در سایت به تاریخ ۳۰ خرداد ۹۶ دنبال می کنید

برچسب : هوای,حریم,دوست, نویسنده : yekman بازدید : 73 تاريخ : يکشنبه 29 مرداد 1396 ساعت: 16:30

آشغالش رو توی دستش مچاله می کنه و درست میاره میزاره توی طبقه های اطلاعیه های مترو و خیلی طبیعی راهش رو ادامه میده . با خودم یک آن  دو دو تا چهار تا می کنم "بردارم آشغال رو ببرم بدم دستش بگم خانم آشغال جاش توی سطل آشغاله ... نه ناراحت میشه یکهو بگم خانم خانم آشغالتون رو جا گذاشتید نه نه بگم ... " یکهو به خودم می آم می بینم خانمه فاصله گرفته ازم ؛ دیگه بی خیال میشم و راه می افتم . هیمنطوری که دارم روی پله برقی های مترو به سمت بالا میرم ، از دور نگاهش می کنم ؛ سر و وضعش مناسبه مانتو و روسری خوبی پوشیده اما این حرکت اصلا با تیپش همخونی نداشت .بی خیال میشم ، اما این دلیل نمیشه که بهش فکر نکنم و یا به تاریخ ۳۰ خرداد ۹۶...
ما را در سایت به تاریخ ۳۰ خرداد ۹۶ دنبال می کنید

برچسب : ساعت,شنی, نویسنده : yekman بازدید : 90 تاريخ : يکشنبه 29 مرداد 1396 ساعت: 16:30